کد مطلب:210767 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:461

قتل عام سادات علوی به امر منصور دوانقی
حكومت اموی و آل مروان به عللی مبغوض ترین دولتها و منفورترین حكومت های عربی بوده نه تنها با اسلام به خصومت و دشمنی برخاستند نه تنها با علویان و اهل بیت پیغمبر انواع زجر و آزار را روا داشتند و نهایت كینه و حقد و حسد و بغض و عداوت را مجری نمودند با مردی كه هم



[ صفحه 252]



برخلاف مسیر آنها قدم برمی داشتند سخت به مخالفت برخاسته و دمار از روزگار آنها برداشتند و چه نفوس زكیه ای را كه كشتند و چه خاندان ها را كه تبعید و نابود نمودند.

این همه جنایات تاریخی بنی امیه در نظر مردم به سبب جهالت و ضلالت و ریشه شجره خبیثه و پستی فطرت و تظاهر به فسق و تجاهر به معاصی و مخالفت با دین آنقدر برای مردم مسلمان سخت و ناگوار نبود كه عباسیان به جنایاتی جانگزا دست زدند.

زیرا بنی عباس عموزاده و از خاندان قریش و خویشاوندان نزدیك پیغمبر و رحم علویین بودند از آنها انتظار نبود زیرا به گفته سعدی:



دشمن اگر می كشد به دوست توان گفت

با كه توان گفت اینكه دوست مرا كشت



امویین دشمن دیرین بنی هاشم بودند - بدخواه و بدكینه و متعصب و نابخرد و بیگانه بودند به مقتضای طینت ناپاك دودمان خود مرتكب چنان جنایاتی گردیدند ولی بنی عباس چه عذری داشتند؟ آنها خویشاوند - بزرگ زاده - مشترك در خون در آداب و عادات در سجایای خانوادگی هاشمی شركت داشتند معذلك جنایاتی كه آنها مرتكب شدند سخت و ناگوارتر از قتل و نهب جنایات بنی امیه است.

چون حكومت از آل مروان انتزاع شد مردم مسلمان ملل اسلامی از سقوط بنی امیه خیلی خوشحال شدند و بنی عباس را كه عموزاده و تیره بنی هاشم می شناختند فكر می كردند مردمی منصف، باوجدان بارحم و رؤف به خاندان علوی باشند به علاوه كه غلامان خود را از قبول خلافت عقب كشیدند و میدان را برای بنی عباس بلامعارض گذاشتند قهرا باید راه عدل و نصف و احترام و كمال نسبت به آنها مرعی دارند و اقلا به احترام آنكه خودشان از قبول این مقام امتناع كردند تا به بنی عباس رسید یك توقیر و تعظیمی به نام تشكر و سپاسگزاری علویان بنمایند.

این انتظار عموم مردم مسلمان بود و به شرحی كه دیدیم 30 سال ابومسلم خراسانی و سایر ایرانیان علاقمند به آل محمد (ص) علیه آل مروان قیام كردند تا زمام خلافت را از دست آنها بیرون آوردند.

با سپردن این مقام به دست بنی عباس كه مورد نظر عامه نبودند انتظار نمی رفت دست به جنایاتی طاقت فرسا بزنند و بلكه در اذیت و آزار به آل محمد (ص) تا این حد جسارت نمایند در حالی كه راستی و در حقیقت ائمه پس از سیدالشهداء هیچ یك در احراز منصب و كرسی خلافت



[ صفحه 253]



نبودند بلكه وجهه همت آنها فقط اعلاء كلمه توحید و نشر احكام شریعت بود و بنی عباس باید بدین فكر مقدس احترام می گذاشتند ولی نهاد بد آنها و صفات ناپسند آنها سبب این همه خونریزی گردید.

سفاح خونریزی های بی حد خود را فقط برای استقرار خلافت آن هم از آل ابوسفیان و آل زیاد و آل مروان شروع كرد و آنچه احتمال می داد كه روزی قیام به گرفتن حق حكومت نمایند از بین برد و چون حس كرد كه علویین در مقام تعارض با آنها در این حكومت نیستند او هم مزاحمت زیادی فراهم نكرد ولی منصور پلید شروع به جنایاتی كرد كه دلخراش بود. فحول بن ابراهیم روایت می كند كه چون محمد بن عبدالله بن حسن مثنی و برادرش ابراهیم حسنی در مدینه خروج كردند حسین بن زید با آنها بود این قیام البته علیه آل مروان بود و دامنه آن به زمان منصور كشید و منصور آنها را كشت و حسین بن زید فرار كرد در خانه امام جعفر صادق پنهان گردید و امام صادق علیه السلام به تربیت او همت گماشت و در تربیت مهذب مؤسس مذهب جعفری نشو و ارتقا یافت تا به كمال رسید.

این حسین بن زید از بس در راه ترس از خدا و عبادت و خشوع و خضوع گریه می كرد او را «ذوالدمعه» گفتند و او احادیث بسیاری از امام صادق روایت كرده است.

منصور كه بر سریر خلافت استقرار یافت چنانچه اشاره شد از ترس و جبن خود در مقام از بین بردن رقیب های احتمالی بود، و كسانی كه در مقام قیام و انتقام و حكومت بودند اولاد بنی حسن و بنی حسین از زید و یحیی بودند كه مطالبه حق خود می كردند.

منصور برای خاتمه دادن به این جریان چون شهر بغداد را شروع كرد و مركز خلافت را از حیره و رصافه به بغداد منتقل نمود دستور داد هر كجا سیدی از اولاد علوی خواه حسنی یا حسینی بزرگ یا كوچك مخصوصا پسر باشد در هر سن و سالی باشد او را دستگیر كنند به بغداد بفرستند.

منصور گروهی از بدطینتان درباری را برای جاسوسی و دستگیری سادات علوی به حجاز و كوفه و بصره فرستاد و این جوانان سادات علوی و فاطمی را می گرفتند به بغداد می فرستادند شبانه به خانه آنها بی خبر می ریختند و تمام اطاق ها و سایبان های خانه ها را جستجو می كردند و هر كجا سیدی بود می گرفتند و به هیچ منطقی رحم و شفقت در دل آنها نبود می آوردند بغداد و مبلغی جایزه می گرفتند در حقیقت خون آنها را می فروختند به خلیفه بی رحم و او هم



[ صفحه 254]



دستور داده بود كه در بنای شهر این سادات در میان بناها بگذارند و روی آنها را بپوشانند.

اكثر ستون های مجوف شهر بغداد از سادات علوی پر شده بود و روی همین عمل سادات بنی فاطمه از حجاز یعنی مكه و مدینه متواری شدند و اكثر آنها به طرف ایران آمدند كه علویان طبرستان و دوستداران خراسان و مازندران و مخصوصا ری و نیشابور كه بزرگ ترین شهرهای پرجمعیت آن عصر بود پناه این سادات بود و گاهی از چنگ دشمن در امان نبودند در فراز كوه ها بالا می رفتند چنانچه در دامنه جبال البرز از دو طرف در طول این كوه بسیاری از امام زاده ها دیده می شود كه از فشار بیدادگری منصور و هارون متواری شده مقتول و متوفی گشته و در قله كوه ها مزار و قبری به جا گذاشته اند كه در قرون بعد دارای قبه و بارگاه گشته و مزار عمومی شناخته شده است مانند امام زاده داود - امام زاده صالح و صدها امام زاده دیگر كه در شیب و فراز شهر ری و اطراف بلدان ایران موجود است.